اولین دیدار

15 دی بود...چقدر سرد بود...اولین بار بود که میخواستیم همو از نزدیک ببینیم البته قبلش زیاد دیده بودیم اما این دفعه فرق داشت...ازینکه کنار خیابون دیده بشیم میترسیدم واسه همین سوار اولین تاکسی که اومد شدیم و ....باورم نمیشد...کلاهشو که برداشت ترسیدم ازینکه میشناختمش ازینکه تو نگاه اول یه تداعی بد کردم ازینکه...اون شب خیلی حرف زدیم...اما دلم میلرزید...موقعیتش بد نبود اما دل من...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد